اولین قدم ها
عسلم ااین روزها که دقیقا یک سال و یازده روزه ای داری یواش یواش قدم برمیداری ، ولی خودمونیما خیلی واسه بزرگ شدن و مستقل شدن عجله نداری و همین که مامانی بغلت کنه یا به پاهاش بچسبی و باهاش راه بری یا وقتی بابایی کلید رو میندازه توی در تادر رو باز کنه و تو بدو بدو بری تا بغلت کنه برات کافیه.راستش منم موافقم که یواش یواش بزرگ بشی البته نه به این معنا که رشدت خدای نکرده با مشکل مواجه بشه منظورم اینه که دوست داشتم تو هر مقطعی از زندگی می شد ترمز کرد و تا می شد ازش لذت برد . اون موقع که بدون دندون می خندی،اون وقتی که اونقدر کوچولویی مثل یه عروسک خوشگل چشات رو بستی و دو تا دستای کوچولوت رو زیر سرت گذاشتی ،یا همین حالا که...
نویسنده :
مامان مریم و بابا مسعود
15:27